در پیاده سازی کیفیت در بیمارستان ۷ عامل کلیدی مانع می شوند که در ادامه به آن ها می پیردازیم
۱٫ فرهنگ نادرست
فرهنگ؛ مجموعه پیچیده ای است که در برگیرنده دانستنیها، اعتقادات، هنرها، اخلاقیات، قوانین، عادات و هرگونه توانایی دیگری است که به وسیله انسان به عنوان عضو جامعه کسب شده است. سازماندهی موثر از فرهنگ مشارکتی، یادگیری مشارکتی، تلاش مشارکتی و اطلاعات مشارکتی استقبال می کند که این رمز نیل به بهره وری و کیفیت است.
وجود فرهنگ پیش فعال و یادگیرنده بیشترین مناسبت را برای پیاده سازی برنامه های کیفیت دارد در یک فرهنگ باز یادگیرنده و پیش فعال هنگام وقوع حوادث پیش از آن که مسائل به افراد نسبت داده شود، دلیل واقعی مساله با بررسی سیستم مورد پرسش قرار می گیرد. این رویکرد باعث یادگیری سازمان و افراد از مسائل شده و فضای حمایتی به وجود می آورد. درس های فرا گرفته شده از حوادث به صورت بدون نام در سازمان منتشر می شوند تا همگان از آن یاد گرفته و از تکرار حوادث ناخواسته جلوگیری شود.
فرهنگ مناسب بهبود کیفیت یک فرهنگ تغییر پذیر است که ویژگی های زیر را دارد:
* یادگیری را تشویق می کند
* از تجربه ها و اشتباه ها یاد می گیرد
* با همگان ارتباط برقرار می کند
* میان تمام سطوح سازمان همکاری و مشارکت به وجود می آورد
* کارکنان ارج نهاده شده و به آن ها پاداش داده می شود
* متعهد به بهبود مداوم ایمنی بیماران است
* تنوع و گوناگونی ارزش ها و رفتارها برابر محسوب می شوند
* متعهد به توسعه حرفه ای مداوم و یادگیری مادام العمر کارکنان است
* به بازخوردهای کاربران خدمات و کارکنان گوش فرا داده و پاسخ می دهد
شکل گیری این شکل از فرهنگ باز و شفاف زمان بر و نیازمند مشارکت و همکاری است و با ایجاد تسلط و سازش حاصل نمی شود.
۲٫ مدیریت ناکارآمد
سبک مدیریتی یک سازمان مراقبت سلامت تاثیر قابل توجهی بر چگونگی درک از کیفیت و پیاده سازی آن دارد. مدیریت و رهبری دو مفهوم شانه به شانه هستند اما تفاوت هایی هم باد یکدیگر دارند. مدیریت درباره راهنمایی و هدایت کارکنان و منابع است و دارای قدرت و مشروعیت لازم برای این منظور نیز هست. مدیریت در درجه اول به دنبال حصول پیامدها با کاربست منابع است. رویکرد مشارکتی به مدیریت منجر به ایجاد مسئولیت ها و حس مالکیت در سازمان و جهت گیری به سمت حاکمیت بالینی می شود و این یکی از جنبه های اساسی حاکمیت بالینی محسوب می شود.
تئوری و سبک های مدیریت به سه دسته کلی تقسیم بندی می شوند:
۱٫ مدیریت علمی
۲٫ نقش ها و کارکردهای مدیریت
۳٫ مدیریت روابط انسانی
هنگامی که ترکیب متناسبی از این سبک و نظریه های مدیریت در سازمان جریان داشته باشد؛ حاکمیت بالینی فرصت ظهور خواهد داشت. هر سازمانی باید سبک مدیریتی فعلی خودش را بررسی کند و مشخص نماید که برای پیاده سازی حاکمیت بالینی کدام شیوه بیشتر اثربخش و کارآمد است.
مدیریت تغییر چالش مهمی است که برای سازمان ها وجود دارد چرا که تغییر روند پیچیده ای است. عدم تمایل شخصی، فهم نادرست و نبود اطمینان و نبود ظرفیت برای تغییر از جمله مهم ترین موانع تغییرات سازمانی هستند. مدیریت باید دیدگاهی در سازمان و افراد به وجود آورد که تغییرات را تاب بیاورند و از حاکمیت بالینی و اصول آن به عنوان تغییر سازمانی، استقبال کنند.
۳٫ نبود رهبری مناسب
رهبری و مدیریت تفاوت هایی با هم دارند. رهبری در ذاتش ترکیبی از شخصیت و آرمان است و عملکرد آن هنری است. مدیریت فعالیتی حسابگرانه است و بر اساس علم و دانش عمل می کند. وجود مدیران ضروری و وجود رهبران حیاتی است.
ویژگی های اساسی یک رهبر موثر عبارتند از:
* آرمان گرایی
* روابط عمومی خوب
* تسهیل گر
* مدافع
* دارای تفکر نقادانه
* فعال
* ارزیاب
* محترم
* دانش بالا
* با نزاکت
* انگیزه بخش
* محتاط و با فکر
* قابل اعتماد
* دارای اعتبار
یک رهبر باید از صفات و مشخصه های بالا برای انگیزش سازمان، تیم ها و افراد در جهت حاکمیت بالینی استفاده نماید. بهترین سبک رهبری که اجازه می دهد کیفیت در سازمان استقرار یابد سبک تغییر پذیر و دموکراتیک است.
نظام سلامت انگلستان پنج مهارت شخصی برای رهبران ارائه نموده است که عبارتند از:
۱٫ خودباوری
۲٫ خودآگاهی
۳٫ خود مدیریتی
۴٫ انگیزه برای بهبود
۵٫ تمامیت فردی
۴٫ ارتباطات ضعیف
ارتباطات به معنای تعامل میان دو یا چند نفر است هنگامی که پیامی را رد و بدل می کنند و فرایندی است که افراد خودشان را ارائه می کنند یا به تفسیر دیگران می پردازند. ارتباطات در پیاده سازی کیفیت نقش حیاتی ایفا می کنند چرا که بدون ارتباطات روشن و شفاف؛ ارائه اثربخش مراقبت ها، تصمیم گیری با مشارکت بیماران، محافظت از افراد در برابر خطرات، هماهنگ سازی، آموزش و.. ناممکن است.
بنابراین اطمینان از وجود ارتباطات موثر در موارد زیر بسیار اهمیت دارد:
* سیستم ها و فرایندهای مرتبط با اجزای کلیدی حاکمیت بالینی
* متخصصان مراقبت سلامت در حوزه بالینی و غیر بالینی
* سازمان های مراقبت سلامت
* نهادهای قانون گذار و هماهنگ کننده
* وزارت بهداشت
* سازمان های داوطلب
ناکامی در ایجاد ارتباط موثر میان سازمان ها، تیم ها و افراد می تواند ارتباط زیادی با ناکامی در بررسی نگرش کارکنان، کمبود اطلاعات مربوط به بیماران و ارتباطات ضعیف از این دست باشد.
در یک چارچوب کیفیتی خوب، ارتباطات از راه های زیر می تواند تقویت شود:
* به اشتراک نهادن اهداف
* ارائه اطلاعات
* یادگیری
* نقش ها و مسئولیت ها
کیفیت برای کار به صورت انفرادی طراحی نشده است و نیاز به تیم ها و افرادی دارد که به صورت مشارکتی کار می کنند. مراقبت های سلامت تیم محور هستند و مبتنی بر حمایت مستقیم و غیرمستقیم افراد و گروه های مختلف می باشند.
۵٫ نبود یادگیری و آموزش
آموزش و یادگیری نیاز همیشگی متخصصان مراقبت سلامت است و سازمان ها باید برای آموزش تمامی کارکنان در تمام سطوح تمهیداتی داشته باشند. آموزش هایی که ارائه می شود باید مبتنی بر نیاز کارکنان باشد و متناسب با نقش و وضعیت آن ها تنظیم شود. انتقال دانش و مهارت های مورد نیاز در چارچوب حاکمیت بالینی با توجه به رویکرد متحول کننده آن همواره باید جزو اولویت های سازمانی باشد.
۶٫ کمبود دانش
برای اطمینان از این که تمام کارکنان مراقبت های سلامت دانش و درک کافی از کیفیت دارند؛ برنامه های آموزشی باید متناسب با مخاطب تنظیم بشوند. در چارچوب حاکمیت بالینی قرار است کیفیت و اثربخشی جزء ادغام یافته فعالیت ها باشد به همین منظور هر یک از کارکنان باید دانش و اطلاعات مطلوبی در این زمینه داشته باشند.
۷٫ نبود حمایت و پشتیبانی
پیاده سازی کیفیت وابسته به حمایت ها و منابعی است که باعث پیشرفت آن می شوند. این حمایت ها از دو جنس داخلی و بیرونی هستند. زیرساخت حمایت کننده استقرار کیفیت متکی به مشارکت، همکاری و منابع مورد نیاز آن در تمامی سطوح است. حمایت تنها جنبه مالی را شامل نمی شود بلکه آزاد گذاشتن کارکنان برای افزایش دانش و مهارت و انجام برنامه ریزیهای مربوطه بعد دیگر حمایت است.
بسیار عالی بود
ممنون